اشاره: شايد اهتمام قرآن به اهل بيت (ع) را اين گونه توجيه كنيم كه آنان به جهت وابستگي خوني و نژادي به پيامبر بزرگوار(ص) از چنين جايگاه و مقامي برخوردار گشته اند كه دوستي ايشان به عنوان ملاكي براي ايمان تلقي شده است؛ اما بي گمان مي توان گفت اين انديشه و بينش نه تنها قرآني نيست بلكه بر خلاف گزاره هاي معرفت شناختي و آموزه هاي قرآني است و ساحت خدا و قرآن از چنين اتهامي پاك و منزه است. نگرش ياد شده برخاسته از تعصبات قومي و قبيله اي و توجيهي مبتني بر ساخت و ساختار قبيله اي تازيان است و شايد در نظر ايشان نه تنها مقبول بلكه تنها علت و دليل معقول و مقبولي مي باشد كه مي توان ارايه داد. تازيان بر پايه سنت ها و عقايد خويش به آساني اين باور را پذيرفته و تقويت مي كنند و آن را امري نه تنها درست بلكه امري شايسته و بايسته دانسته و به دفاع از اين نگرش و بينش مي پردازند؛ زيرا پايه هاي همبستگي اجتماعي و وابستگي جمعي ايشان بر حفاظت و پاسداشت اين امور نهاده و نهادينه شده است ؛ از اين رو تقويت آن با مشروعيت بخشي ديني و وجاهت الهي و وجه مذهبي مي تواند تداوم و استمرار آن را تضمين كند. اين گونه است كه ساخت و ساختار قبيله اي هم چنان عصر جاهليت با بهره گيري از انديشه هاي آسماني باقي و برقرار خواهد ماند و مشروعيتي ديني يافته و اصول ارزشي آن با صورت و شكل الهي يافته خود به ضمانت تداومي مي رسد و از هر گونه تعرض و تهاجم ويرانگر دور مي ماند.
با اين همه نمي توان آن را نگرش قرآني دانست . از اين رو براي رسيدن به واقعيت و حقيقت نهفته در اهتمام قرآن به مساله اهل بيت پيامبر (ص) مي بايست به بازخواني مجدد آيات مربوط و يا مرتبط با مساله اهل بيت (ع) پرداخت تا با تحليل و تبيين درست ديدگاه هاي قرآن به علت حقيقي اين اهتمام ويژه دست يافت.
با آن كه درباره مصداق اهل بيت (ع) در آيه 33 سوره احزاب اقوال گوناگوني وچود دارد ( مجمع البيان طبرسي ؛ ج 7 و 8 ص 588 وا 559) ولي بر پايه شواهد فراوان روايي معتبر از اهل تسنن ( اسباب نزول ، واحدي ؛ ص 200 و نيز روح المعاني ؛ ج 12 ص 21 و نيز جامع البيان ؛ ج 12 صص 9 تا 12 و نيز الدر المنثور سيوطي ؛ ج 6 صص 603 تا 606) و اهل تشيع( كافي كليني ؛ ج 1 ص 286 و نيز تفسير عياشي ؛ ج 1 ص 249) مقصود از اهل بيت پيامبر (ص) در آيه علي ، فاطمه ، حسن و حسين (ع) است . هر چند كه در گفتار پيامبر و امامان معصوم (ع) ، مراد و مقصود اعم از مصاديق ياد شده است و شامل عترت پيامبر (ص) كه داراي مقام عصمت و امامت هستند نيز مي شود.
البته در مواردي ديگر از اهل بيت نيز سخن رفته است كه از جمله درباره اهل بيت ابراهيم (ع) در سوره هود آيه 73 است كه مقصود ما در اين نوشتار نيست.
قرآن براي اهل بيت پيامبر (ص) خصوصياتي را بيان مي دارد كه مي توان با توجه به اين خصوصيات و ويژگي هاي ياد شده دانست كه علت و سبب از تكريم ايشان و وجوب دوستي نمي تواند عامل خون و نژاد باشد. به اين معنا كه اين خصوصيات به طور بيان مي شود كه بيانگر جايگاه معنوي ايشان و براي تبيين وظيفه و مسئوليتي است كه بر عهده ايشان از سوي خداوند به عنوان حجت هاي الهي نهاده شده است.
يكي از مطالبي كه قرآن براي اهل بيت بر مي شمارد، اخلاص ايشان در عمل است. در آيه 8 و 9 سوره انسان به اطعام به مستمند و يتيم و اسير اشاره مي كند و مي نماياند كه يكي از علل تكريم و در نتيجه كسب مقام خاص از سوي ايشان در پيشگاه الهي اخلاص ايشان است كه زبانزد همگان شده است. در اين آيات به خوبي بيان و تبيين شده است كه محبت خدا و ترس از عذاب قيامت يكي از علل اطعام اهل بيت (ع) به درماندگان بوده است. اين اطعام مخلصانه كه در راه خدا انجام شده است در زماني واقع مي شود كه خودشان به شدت نيازمند بوده و بدان احتياج داشته اند با اين همه ديگران را بر خود مقدم مي دارند. اين ديگران كساني هستند كه نه عنوان و اعتباري در جامعه دارند و نه از مقام و جايگاه اجتماعي برخوردار مي باشند. اين گونه است كه به پاداش عمل مخلصانه و شكيبايي خود از سختي قيامت و عذاب آن رهايي مي يابند و مصونيت ايشان تضمين مي گردد.
تاكيد بر انواع نعمت هاي بهشتي به دور از كلي گويي خود نشان مي دهد كه قرآن مي كوشد به شكلي گسترده و تاثيرگذار در يك سوره و در آيات چندي مساله را چنان تحكيم و استواري بخشد تا هيچ گونه دخل و تصرف و تحريف و تصحيفي اصل مطلب را مخدوش نسازد. چنان از نعمت ها و جايگاه ايشان سخن به ميان مي آورد كه هر كس باور نمايد كه ايشان در اين جايگاه نشسته و از غم و اندوه قيامت و رستاخيز و دوزخ رسته اند و اهل بهشت و رضوان الهي هستند و از نعم او برخوردار مي باشند . به گونه اي كه هيچ و شك و ترديدي را به جا نگذارد. اين همه تاكيد از آن روست تا همگان دريابند كه اكنون در زمين با كساني نشست و برخاست مي كنند كه فردايشان اين گونه است و آنان در اعمال و رفتار گذشته و آينده خود چنان هستند كه جز رضا و خشنودي خدا نمي خواهند و نمي جويند . اين گونه بيان از خداوند آگاه به سر و اخفا و عالم به نهان و هويدا مي نمايند كه نبايد هيچ گونه ترديدي در درستي اعمال و رفتار و شهادت ايشان داد و گواهي ايشان به معنا گواهي گواهان بهشتي است و رفتار ايشان مي بايست الگو و سرمشق عمل ديگران شود. اگر كسي مي خواهد خانواده اي بهتشي را بشناسد و همانند آنان رفتار كند مي بايست به اين خانه و آشيانه و اعمال و رفتار اهل آن توجه نمايد. بنابراين گمان باطل در رفتار ايشان چه در گذشته و چه در آينده به معناي اين است كه گمان برنده خود در راه نيست و مي بايست در صداقت و درستي و راستي خود شك كند. اين بيانگر همان معنا و مفهومي است كه در آيات ديگري چون سوره احزاب بدان اشاره شده است. به اين معنا كه عصمت ايشان و طهارت روحي و رواني اهل بيت (ع) در اين آيه نموده و نمايانده شده است. اگر در باره برخي از افراد به شهادت تك خبري سخن عشره مبشره مي شود و سخن و عمل ايشان را حجت بر مي گيرند نبايد در اهل بيت (ع) با شاهد و گواهي خدا در قرآن شكي كرد. در صورت تخالف و تضاد ميان دو دسته آن كه مقدم مي شود عشره مبشره نيستند بلكه آناني هستند كه بهشتي بودن آنان با اين آيات تاييد و درستي و اخلاص عمل و گفتار پس و پيشين آنان اثبات شده است.
اين كه اهل بيت (ع) لباس هاي ابريشمي و جامه هاي سبز از جنس ديباي بهشتي مي پوشند و بر تخت هاي بهشتي به استراحت و آسايش مي نشينند و از هواي لطيف و به دور از گرما و سرما بهره مند مي شوند و يا از سايه درختان و ميوه هاي در دسترس آن مي خورند و با ظروف سيمين و جام هاي بلورين از نوشيدني هاي پاك و پاكيزه و گوارا پذيرايي مي شوند و جوانان مرواريد گونه و شاداب در خدمت ايشان هستند و آنان به شادماني و شادابي با دستبندهاي سيمين بهشتي خوش مي گذرانند و از پاداش هاي ويژه ديگري بهره مند مي شوند، همه و همه از آن روست تا اين مطلب را به گونه اي بسيار بديع به ديگران تفهيم كند كه ايشان كساني عادي ومعمولي نيستند تا بتوان خود را با آنان از اين جهت قياس كرد كه آنان هم بشري چون مايند. اگر ايشان بشر هستند ولي با تلاش و كوشش و عنايت الهي به جايي رسيده اند كه بهشت مشتاق ايشان است.
يكي ديگر از علل برتري اهل بيت (ع) و عامل مهم وجوب احترام و دوستي ايشان آن است كه آن بزرگواران با تلاش و زحمت و اخلاص در قول و عمل شبانه روز تنها براي خدا و در راه خدا كوشيدند و از هيچ امري در اين راه كوتاهي و دريغ نورزيدند. اين گونه مي شود كه مورد توجه و عنايت الهي قرار مي گيرند و به مقام راسخون در علم مي رسند ( آل عمران آيه 7) رسيدن به اين مقام در صورتي است كه انسان آن چه راه ياد گرفته به درستي عمل كند. اهل بيت هر آن چه كه خدا دستور داده به خوبي و درستي عمل كرده اند به طوري كه برخي از دستورها را تنها ايشان عمل كرده اند و كسي بر ايشان سبقت نجسته است كه از آن ميان مي توان به مساله صدقه براي نجوا با پيامبر (ص) اشاره كرد. ( سوره مجادله )
اين گونه مي شود كه خداوند بركات خاص خود را نصيب اهل بيت (ع) مي گرداند و مقام عصمت را به ايشان عطا مي كند.( احزاب آيه 33) و بر مومنان واجب مي گرداند تا براي نزديكي و جلب حب و دوستي الهي بر اهل بيت (ع) صلوات و درود فرستند ( احزاب آيه 56) و حب و دوستي ايشان را راهي براي رضايت و دوستي خدا قرار دهند تا با اين روش هم از آمرزش برخوردار گردند ( شورا آيه 32) و هم از پاداش الهي بهره مند شوند( سبا آيه 47) از امام باقر (ع) روايت شده است كه خداوند در آيه 23 سوره شورا از قول پيامبر (ص) مي فرمايد كه مزد رسالت من محبت اهل بيت (ع) است و در اين آيه مي فرمايد كه آن مزد رسالت كه دوستي اهل بيت بود نيز سودش به خود شما باز مي گردد و شما از ثواب محبت به اهل بيت (ع) برخوردار مي گرديد و به اين راه به محبت الهي دست مي يابيد. ( نگاه كنيد تفسير قمي و تفسير نورالثقلين ذيل آيه مورد بحث)
يكي از مقاماتي كه خداوند در قرآن براي اهل بيت (ع) بيان مي كند مقامي است كه در سوره مباهله بيان شده است. در اين آيه به خوبي نمايانده مي شود كه آنان در پيشگاه الهي از چنان قرب و منزلتي برخوردار مي باشند كه مي توان به سوگند به مقام ايشان به مباهله مخالفان رفت و بر دشمنان پيروز شد. اگر كسي بخواهد بر دشمن خويش چيره شود مي تواند با تمسك و توسل به ايشان به مقصود و مراد خود برسد. ( آل عمران آيه 61) در مقاله مباهله آخرين راهكار روشنگري به خوبي تبيين شده است كه مباهله حكم و دستوري دايمي است و مي توان ازآن براي چيرگي بر دشمن بهره جست.
امامت از مقامات اهل بيت (ع) است كه در آياتي از قرآن بدان پرداخته شده است كه از مهم ترين اين آيات مي توان به آيه 55 سوره مائده اشاره كرد.
بنابراين مي توان به اين نتيجه دست يافت كه اهتمام قرآن نه به جهت ارتباط خوني و برتري نژادي اهل بيت بلكه بر پايه تلاش هاي و مجاهدت هاي خالصانه اي است كه ايشان در راه خدا متحمل شده و در راه استحكام و استواري دين از جان و مال خويش گذشته اند. بيتوته حضرت امير مومنان در خانه رسول الله (ص) با آگاهي از انديشه هاي پليد قريشيان و شمشيرهاي آخته در هنگامه شب و در بستر رسول الله (ص) خفتن و جان را در كف دست نهادن يكي از اين جانفشاني هاي اهل بيت (ع) در راه دين است. مجاهدت هاي حضرت امير مومنان (ع) در تمامي جنگ ها و رشادت هاي بي مانند همراه با مهر و محبت به اسير و بينوا و ييتم نمونه اي ديگر از ارادت خالصانه آنان به پيشگاه محمدي است . محبتي كه محبت الهي را جلب و جذب مي كند و شخص را محبوب خداوند و رسولش مي گرداند: قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله ؛ بگو اگر خدا را را دوست مي داريد از من پيروي كنيد تا محبوب خدا گرديد.( آل عمران آيه 31) محبوبيت و رضا و خشنودي خداوند به اين علل و اسباب بوده است و اين گونه مي شود كه قابليت مي يابند تا راهنما و پيشوا مردمان گردند و به عنوان انسان كامل خلافت الهي بر زمين و زمان را به عهده گيرند. انديشه جاهلي همانند انديشه هاي نژاد پرستانه يهوديت برخاسته از امري باطل است كه كرامت و شرافت انساني را به خون و نژاد ربط مي دهد و بر اين باور است كه "نحن ابناء الله و احبائة؛ يهوديان و مسيحيان مي گفتند كه ما فرزندان خدا و محبوب اوييم ( مائدة آيه 18) در حالي كه در انديشه قرآني و بينش اسلامي هيچ يك از اين امور نه برتري مي آورد و نه شرافت و كرامت به دنبال خواهدداشت ؛ زيرا در نگرش اسلام وقرآن : ان اكرمكم عندالله اتقاكم ؛ بزرگوارترين شما در نزد و پيشگاه الهي پرهيزگارترين شماست .(حجرات آيه 13) از اين روست كه علم و حكمت و دانشي اهل بيت (ع) پاداش مجاهدات هاي خالصانه ايشان است ؛ زيرا خداوند در آيات بسيار بيان مي دارد كه اگر تقوا پيشه كنيد براي شما فرقان قرار مي دهم تا حق و باطل را بشناسيد و پيش پاي شما راه هاي برونرفت از مشكلات را قرار مي دهم تا مخرجي به سوي رهايي پيدا كنيد و از علم لدني بهره مندتان مي كنم اگر تقوا پيشه كنيد و به دستورهاي خداوند عمل نماييد. اين گونه است كه ايشان در مقام راضيه مرضيه قرار مي گيرند و در مكان عبادي جلوس مي كنند و از مقام خلافت الهي بهره مند مي شوند و پيشوا و امام خلق مي گردند.
قرآن براي تغيير نگرش عرب جاهلي تلاش هاي زيادي را در مدت بيست و سه ساله رسالت پيامبر انجام داد و آن حضرت (ص) براي رهايي تازيان از جاهليت و عناصر و مولفه هاي آن چنان تلاش كرد كه خداوند در اين باره مي فرمايد: لعلك باخع علي نفسك ؛ تو خود را به رنج مي افكني ، با اين همه تلاش و جانفشاني باز هم عرب ها و تازيان راه هدايت را چنان بايد و شايد نپيمودند و بر عناصري از جاهليت تكيه و تاكيد ورزيدند. اين مساله موجب شد تا ايشان را در آيات چندي مورد سرزنش قرار دهد و در آيه 54 سوره مائده از ايرانيان به عنوان قوم يحبهم ياد مي كند و ضمن هشدار به مرتدان تازي و عرب ويژگي هاي برجسته اي را براي اين قوم بر مي شمارد و از آنان به عنوان ياوران دين ياد مي كند.( مجمع البيان ج 3 و 4 ص 321) و در آيه 39 توبه و 38 سوره محمد (ص) ايرانيان را قومي معرفي مي كند كه جايگزين سست عنصران عرب مي كند تا از دين دفاع كنند و راه پيامبر(ص) را بپيمايند. ( جامع البيان طبرسي مجلد 13 جزء 26 صص 85 و 86 و نيز كشاف زمخشري ج 2 ص 217 و نيز مجمع البيان ج 9 و 10 ص 164) و در آيه 3 سوره جمعه ايرانيان را به عنوان "آخرين منهم" ياد مي كند كه به پيامبر گرويده اند و هم ايشان هستند كه به عنوان " قوم اولي باس شديد" در آيه 16 سوره فتح ، مورد تمجيد و تجليل قرار مي گيرند.( جامع البيان مجلد 14 جزء 28 ص 121 و مجلد 13 جزء 26ص107 و مجمع البيان ج 9 و 10 صص 176 و 429 ) اين همه از آن روست تا انديشه نژادپرستي را در ايشان بميراند و خود را به جهت نژادي برتر از ديگران ندانند. با اين همه ايشان اسلام را به نژاد نسبت مي دهند و دين را مصادره مي كنند ولي خداوند با اين همه ايشان را هشدارهاي سخت و تند مي دهد تا به راه آيند و ملاك و معيار را آن چيزي قرار دهند كه خداوند قرار داده است.
بنابراين انديشه اسلام و قرآن هيچ گونه موافقتي با انديشه جاهلي عرب نداشته است و ملاك برتري و امامت اهل بيت (ع) نژاد ايشان نيست بلكه مقامي است كه ايشان با تلاش ومجاهدت و عنايت الهي به دست آورده اند.